باسلام

ضمن تقدیر و تشکر از آموزشگاههای که نمون برگ شماره 3 را به موقع تحویل مرکز داده اند    از آموزشگاههای که این برگ را تحویل مرکز نداده اند درخواست می شود سریعاً دراین خصوص اقدام نمایند.

باسلام

موسسین محترم گزارش نتایج رهگیری آموزش منجر به اشتغال توسط آموزشگاه را در        سه ماهه دوم سال 1398را به مرکز گزارش نمایند. باتشکر

باسلام واحترام

پیرو اطلاع رسانی های مکرر در خصوص عدم درج دوره قبل از ساعت 7:30صبح متاسفانه مشاهده می گردد بعضی از موسسین محترم این امر را رعایت نمی کنند. برای آخرین بار متذکر می گردد شروع دوره برای کلیه آموزشگاهها ساعت 7:30صبح و اتمام دوره برای خواهران در فصول بهار و تابستان ساعت 21 شب و در فصول پائیز و زمستان ساعت 20 شب می باشد. برای برادران ساعت پایان دوره در کل سال 22 شب می باشد.

در ضمن درب آموزشگاه باید در زمانهایی که دوره تعریف می نمائید باز بوده و کلاس دایر باشد.

با سلام واحترام

موسسان محترم ضمن مطالعه فایل ذیل از این تاریخ به بعد دریافت کد رهگیری املاک هنگام اجاره محل ضروری می باشد.لطفا جهت جلوگیری از بروز مشکلات در اسرع وقت کلیه آموزشگاههائی که بصورت مالک از محل آموزشگاه استفاده می نمایند نسبت به دریافت کد رهگیری املاک از اداره ثبت اسناد رسمی اقدام کنند و آموزشگاههائی که بصورت مستاجر از مکانی استفاده می کنند در تمدید قرار داد اجاره نامه حتما کد رهگیری دریافت نموده و درج عبارت ((استفاده بعنوان آموزشگاه)) برای همه الزامی می باشد.

درضمن مکان آموزشگاه باید بنام موسس باشد در غیر اینصورت بایستی اجاره نامه تنظیم گردد.

جهت دریافت ابلاغیه اینجا را انتخاب نمائید.

باسلام

به پیوست نامه مدیرکل محترم دفترآموزشگاههای آزاد سازمان مبنی برممنوع بودن آموزش زبانهای خارجی فراتراز استانداردهای سازمان ارسال می گردد.ضمن پرهیز ازهرگونه تداخل وظایف باسایرارگانهای دولتی درخصوص عدم برگزاری کلاسهای زبانهای خارجی،موسیقی وامثالهم دقت جدی بعمل آورید.

جهت دریافت فایل اینجا را انتخاب کنید.

باسلام

جهت دریافت ابلاغیه تکالیف ومصادیق مرتبط با کارمندان،مدیران،مراکزآموزش فنی وحرفه ای،آموزشگاههای آزاد اینجارا انتخاب نمائید.

باسلام

باعنایت به مصوبات شورای عالی فرهنگی درخصوص وظایف دستگاههای اجرایی درحوزه توسعه فرهنگ عفاف و حجاب و مشخص نمودن وظایف وزارت متبوع دربند18 این ابلاغیه و لزوم نظارت بر رعایت حریم عفاف و حجاب در کلاسها و دوره های آموزشی و همچنین آیین نامه داخلی حوزه عفاف و حجاب این اداره کل (بپیوست)،گاهاً مشاهده می گردد موسسین محترم آموزشگاهها در فضاهای مختلف مجازی در مباحث تبلیغی این موضوع را رعایت نکرده و فرهنگ بدحجابی و بی بندوباری را همراهی می نمایند.فلذا ضمن اعلام آخرین تذکر به موسسین آموزشگاههایی که از روشهای مغایر با فرهنگ اسلامی،ایرانی در فضای های مجازی استفاده می نمایند،ازکلیه موسسین محترم تقاضا دارد تا ضمن مطالعه دستورالعمل های پیوستی دراین حوزه تمامی مسائل مربوط به حوزه فرهنگ عفاف و حجاب را در محیط کاری و فضای مجازی رعایت نمایند.

جهت دریافت پیوست اینجا را انتخاب نمائید.

باسلام واحترام

جلسه هم اندیشی آموزشگاههای آزاد شهرستان مراغه درمرکزبرادران مورخ 98/08/13 ساعت 10برگزار خواهدشد.

باسلام

جهت دریافت اسامی منتخبین وام اینجا را انتخاب نمائید.

باسلام

بعضاً مشاهده می گردد که در صدور ابلاغ مربیگری اشتباهاتی از طرف موسسان محترم صورت می گردد که براساس نمون برگ شماره سه تخلف محسوب می شود.

لذا خواهشمنداست موسسان محترم به موارد ذیل توجه داشته باشند:

1-شرط صدور ابلاغ داشتن مدرک تحصیلی مرتبط با استاندارد آموزشی و یا داشتن کارت گواهینامه مهارت مرتبط (بهمراه مدرک تحصیلی حداقل دیپلم ) می باشد.

2-داشتن مدرک تحصیلی مرتبط با بخشی از استاندارد های یک گروه آموزشی دلیل بر مجوز به کلیه استانداردهای آن گروه نمی باشد.چرا که هر استاندارد ،مدرک تحصیلی مرتبط به خود را می خواهد.

3-لطفاًقبل از صدور ابلاغ برای مربیان محترم مدرک تحصیلی ایشان را با مدرک مورد تقاضای استاندارد آموزشی مطابقت بفرمائید.

* سرتاسر احساس بلاهتم ...

* فقط دلم می‌خواهد روی پارچه‌های گلدوزی شده و رنگی بخوابم و خواب جنگل ببینم ... همین ...

* این شمشیرها را که از قلبم بیرون بیاورم، جای حفره‌هایش، گل‌های بابونه خواهم کاشت ... 

* حالم خوش نیست و رفیقم هم بیمارستان خوابیده است و نمی‌توانم برایش حرف بزنم و باید حداقل پنج روز حُنّاق بگیرم ...

* باید بروم گل بدوزم ... این‌قدر گل بدوزم تا خودم کلاله دربیاورم ... 

* من آدمِ شرّه کردنم ... فورانِ کلماتِ خام و غریزی ...

* طغیان نکردنم یعنی خود‌ویرانگری ... 

* باید همه چیز را در کامل‌ترین و تندترین شکل ممکن بیان کنم تا زنده بمانم ... و گرنه می‌شوم یک تکه چوب، میخی به دیوار ... کره‌ی ماسیده بر کارد ... 

* زندگی یعنی همین ... دست فروبردن در کندو و چنگ زدن در موم عسل ... وقتی زنبورها دور سرت پرواز می‌کنند ...

* اگر نباشد و نشود، می‌شوم جسد ... می‌شوم عروسکی بی‌قلب ...

* اندوه شبیه کنده‌ی درختان روی قلبم سنگینی می‌کند ... 

* آتش بیافتد در این هیزم‌های خشکی که در قلبم تلنبار کرده‌ام؛ ته‌سیگاری بیاندازی در این احساسات روی‌ هم افتاده، دست‌ها و قلبت داغ خواهد افتاد ...

* شبیه سیب سرخی که روی شاخه‌ها برق می‌زند و در نهایت پرت می‌شود در سبدی کنار بقیه‌ی سیب‌های لک‌دار و زده ... خودم را می‌گویم ...

* دلم می‌خواهد طوری احساساتی بشوم که بعدش فقط بگویم : آه! غیر قابل توصیف بود ...

* من رفیقی دارم که بهم اجازه می‌دهد زیاد حرف بزنم و وسط حرف‌هاش بپرم ... حالا این عادت رویم مانده و حرف همه را قطع می‌کنم ... دیروز که با خودش حرف می‌زدم یک‌هو به خودم آمدم دیدم چقدر این‌کارم بی‌ادبانه است ... شما مثل من نباشید ... با وقار اجازه بدهید دیگران خودشان را ابراز کنند ... حتی کسی که به شما مجوز وراجی داده است ...

* یا صفرم یا صد ... این مرض است که دارم ... می‌دانم ... یا وراجم یا ساکت ... همه‌اش هم بستگی به طرف مقابلم دارد ... 

* گاهی دل‌تنگ چیزی می‌شوم که روزی در زمینی چالش کردم و یک روز سیل آمد ‌و زمین را شست و بردش ...

* و من سال‌هاست مردم را فراموش کرده‌ام ... شاید چون یک جایی مرا به تمامی کنار گذاشتند ...

* هنوز زهری که دو هفته‌ی پیش در قلبم ریخته شد به وحشتم می‌اندازد ..‌.

* حال جسمیم اصلن خوب نیست ... گاهی می‌افتم زمین و فقط دنبال چیزی می‌گردم که دستم را قلاب کنم و بلند شوم ... حرفی ازش نمی‌زنم ... چون این‌جا حتی اگر بگویم دارم می‌میرم هم برای کسی مهم نیست ... فقط باید اطمینان بدهم که من هستم و پناهم ... و شبیه یک شعبده‌باز از آستین و حلقم خرگوش بیرون بکشم یا شبیه جادوگران همه چیز را به حالت اول برگردانم ... 

* باز خوب است کسانی هستند که می‌پرسند دکتر رفته‌ای یا نه ..‌. دم‌شان گرم ...

* مهم هم نیست ... من به دست‌های جزام‌گرفته‌ام خو گرفته‌ام ... به گرفتن دست‌های غریبه‌ها در خیالم ...

* همدیگر را بدرید ... به من چه ... من که هیچ وقت وسط بازی‌هاتان نبوده‌ام ... همیشه گوشه‌ای نشسته‌ام که طرف مغلوب قصه‌ی شکستش را برایم تعریف کند و من دل‌داری‌اش بدهم ... دلش هم که قرص شد دوباره مرا فراموش کند ... 

* من همیشه آن بیرون گود نشسته‌ام ... همیشه آغوشم به تنهایی دیگران باز بوده‌است ... به سیاهی روزهاشان ... شاید چون خودم تنهایی زیاد کشیده‌ام دوست ندارم کسی را افتاده کنج اتاق ببینم ... 

* دوستانم یادشان می‌آید که در طبقه‌ی سوم آن خانه همیشه به روی همه باز بود ... مهم نبود که یک روز بعد از ظهر در همان خانه، زندگی روی سرم آوار شد و تنهایی رنج‌اش را تا همین الان کشیدم، مهم این بود که فقط کافی بود کسی از من بپرسد خانه هستی که بیایم و من همیشه بودم ... با تمام قلبم بودم ...

* امروز هم هستم ... برای هر کس که بخواهد با همین قلب رنجورم، هستم ...‌

* یک دفعه یک اتفاقی می‌افتد که همه چیز یادم می‌آید ... 

* این همه ستاره در آسمان ... در تنهایی به آنها فکر می‌کنم ... 

* من نشسته‌ام گوشه‌ی اتاق و دارم خودم را با شخصیت‌های کتاب تازه  رویین‌تن می‌کنم ...

* یک روز باید دفترچه بردارم و تمام جملاتی که قلبم را فشردند برای خودم بنویسم ... شاید نجات یافتم ...

* و آن‌چه اندوه‌گین‌ترم می‌کند این است که من هیچگاه نخواهم توانست جنونم را زندگی کنم ... تو گویی خود دل‌خواهم را کوسه پاره کرده‌است ...

* شهوتم به زیبایی سبب می‌شود هر چیز معمولی و دم‌دستی، زود کسل‌ام کند ... شاید برای همین است که زود از خودم حوصله‌ام سر می‌رود ...

* امروز صبح قبل از این‌که بروم دکتر، زود آماده شده بودم و طبق معمول داشتم از خودم عکس می‌گرفتم ... یکی از عکس‌ها باعث شد یک ساعت به خودم بخندم ... ژستم شبیه زنان دهه‌ی پنجاهی شده بود ... حتی قد و هیکلم ... جایی نمی‌توانم پستش کنم ... معذوریت اخلاقی دارم از نشان دادنش ... برای همین فقط خودم می‌‌توانم بهش بخندم ... به این سفر در زمان عجیبم ...

* سر درد دارد مرا می‌کشد ... آه!

* من هیچ ندارم که به کسی ببخشم و این قلب کوچکم را از درد تکه تکه می‌کند ...

* کاش زیبا بودم ... کاش زیبا بودم و زیبایی‌ام را می‌بخشیدم ...

* درختی عوری‌ام بی‌بر و برگ ...